ترازو
چشم حمید به ترازوی قدیمی دو کفه ای افتاد که در گوشه ای از مغازه قرار داشت. با هیجان گفت: از این ترازوها! خیلی وقته اینها دیگه توی هیچ مغازه ای نیست.
محمد تقی با دیدن هیجان حمید، در سکوت، لبخند زد.
حمید گفت: شما که ترازوی دیجیتال دارین از ترازوی دو کفه ای چه استفاده ای میکنین؟
- این، مال مغازه نیست. مال خودمه.
تعجب حمید بیشتر شد و پرسید: مال خودت؟! چیکارش میکنی؟
محمد تقی گفت: گذاشتمش جلوی چشمم که هر روز یه چیزی رو بهم یادآوری کنه.
بعد، یک وزنهی یک کیلویی برداشت و به حمید نشون داد.
- یادت میاد چطوری باهاش اندازه گیری میکردیم؟ مثلا اگر میخواستیم یک کیلو برنج داشته باشیم، این وزنه رو توی یک کفه میگذاشتیم و برنج رو توی کفهی دیگه میریختیم. بعد، اونقدر به برنج اضافه میکردیم که دو تا کفه با هم برابر بشن. این ترازو، عقل آدمه. عقل، وسیلهی سنجشه. باهاش میشه اندازه گیری کرد. میتونی هر روز بسنجی ببینی چقدر از اونچه که باید باشی فاصله گرفتی. میتونی هر روز از خودت سوال کنی چقدر مبانی فکری تو، از مبنای اصلی فاصله گرفته. بعضی از آدمها مبنای فکریشون اسلام هست؛ مبنای زندگیشون، روش زندگی پیامبر و امامان معصومه. اما بعضی از آدمها مبنای زندگیشون رو مُد قرار میدن. مبنای فکریشون رو تفکرات مادی قرار میدن.
حمید، آرام خندید و گفت: من همیشه فکر میکردم عقل، برای سنجش کافیه. همیشه فکر میکردم عقل، خودش مبناست. چون همیشه شنیده بودم هر چیز رو باید با عقل بسنجی.
- درست شنیده بودی. اما عقل، وسیله است نه مبنا. پایه و مبنا رو باید انتخاب کنی. هر کس حق داره مبنای خودش رو انتخاب کنه و خوب، هر راهی یک مقصدی داره و اون مقصد، کاملا مشخصه. اگر مبنای اصلی رو درست انتخاب کرده باشی، عقل، میزان انحرافت از راه رو نشون میده و خطاها رو بهت گوشزد میکنه. اینطوری راهت رو اشتباه نمیری. و به مقصدی که انتخاب کردی میرسی. به شرط اینکه کارهای خودت رو توجیه نکنی.
- ۹۴/۰۸/۰۵